قاصد سولدوز

پاک ترین عشق ها و زیباترین خاطراتم را در کودکی های شیرینم جا گذاشته ام

قاصد سولدوز

پاک ترین عشق ها و زیباترین خاطراتم را در کودکی های شیرینم جا گذاشته ام

قاصد سولدوز

ای قلم سن سئنان لحظه لرین مرحمی سن،تک قالان گونلریمین همدمی سن، قییدیلمز عومورون باشلاماسی، خاطرات دفتریمین یاوری سن

آخرین مطالب

بسم الله ..این دل من واین درگاه تو

دوشنبه, ۲۷ آبان ۱۳۹۲، ۰۵:۲۶ ب.ظ

وقتی سایه تو  تو زندگیم می بینم،حس میکنم خوشبخت ترین


آدم روی زمینم. به خودم می بالم چون خدای به این بزرگی دارم


که هر لحظه دلم رو با امیدی به زندگی می رسونه.


هر جا خواستم رفتم؛تنهام نذاشتی. هر کاری تونستم کردم؛


ندید گرفتی. حس داشتن مغرورم کرد؛نخواستی بشکنم


بی کسیــو با تمام وجود حس کردم؛گفتی تامنو داری غصه نخور


زمین افتادم؛دستـمـو گرفتی. به اوج رسیدم؛نگهدارم شدی


رفتم..فراموشت کردم..تو هردیاری پا گذاشتم..دل دادم..دل بریدم...


اگه بزرگواریت شامل حالم نمی شد،خودمو بین خیلی از خواسته ها


جا میگذاشتم. ولی تو رهام نکردی،همیشه هوامو داشتی،وحالا


برگشتم.حالا که فهمیده م همه رفتنی ان..اومدم سراغت.


تا بگم بازم با من باش.تا همیشه..تا انتها..




پیدای پنهان ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ 


                    به نام حق که هر احوالم از اوست


                     دل وجان ونشاط ونامم از اوست


                      سرآغازونهایت دان اسرار


                     پدید آرنده ازهر صورتم اوست


                     اگردامی به ره،غم رافرو خور

  
                     ز هر شرّی نگهدارنده ام اوست


                     وگر زخمی به دل،چشمی به ره باش


                     که مرحم دار زخم کهنه ام اوست

                      چو درخود بنگری آنگه شناسی


                    
که پیداتر زهر گم کرده ام اوست


                     درلطفش نجستی ور نه در مهر


                     مقرّب تر زمادر یاورم اوسـت

  • اکرام

نظرات  (۱۵)

  • تنها و صبور
  • الهی ای مرا آرامش دل - - - - فروغ یاد تو آسایش دل
    تو ای صورتگر و نقاش آدم - - - - تو ای نور و صفای بزم عالم
    مرا این افسرده را سوز و بیان ده - - - - ز لطف خود مرا خط امان ده
    در این درگه که اگر چه روسیاهم - - - - گرفتار هوس غرق گناهم
    ترا بر بندگی من عهد بستم - - - - ولی این عهد و پیمان را شکستم
    سپردم من به عصیان نقد ایّام - - - - توان و تاب من رفت ای دلارام
    گذشت از من بحسرت زندگانی - - - - فرو افتاده‌ام در ناتوانی
    اگر آتش ز عصیانم فروزد - - - - من و عالم ز قهر تو بسوزد
    اجل گر جان این افتاه گیرد - - - - باندوه و ندامت او بمیرد
    پر و بال عبادت را شکستم - - - - در رحمت بروی خویش بستم
    پریشان و فقیر و بی قرارم - - - - اسیر و بینوا و خوار و زارم
    امید دل کنون من دود ‌آهم - - - - ز رحمت کن نظر من بی‌پناهم
    دلم از برق رحمت بر فروزان - - - - تمام هستیم در عشق سوزان
    بود مسکین کمینه بنده تو - - - - ز عصیان تا ابد شرمندة تو
    پاسخ:
     بی نهایت سپاس از زحمتی که کشیدید و مناجات های آرامش دهنده ای که گذاشتید
  • طلوعی دوباره
  • در سکوت هم آوازم شدی و در غربت یکه ترین تکاه گاهم
    در منجلاب تنهایی تنهایم مگذاشتی
    و در غروب غم گرفته ی لحظه هایم
    طلوعی تازه به ارمغانم آوردی
    عاشقانه هایم از تو و برای توست

    خدای مهربانم!
    امروز مثل همیشه محتاج توام....
    پاسخ:
    وقتی دنیا رو نداشته باشیم ..محبت خدا جاشو پر میکنه
    ولی هیچ محبتی نمی تونه جای خدا رو واسمون پر کنه
    خودش شاهده چقدر محتاجشم !!
    دلمو هوایی کردین.بی نهایت سپاس
  • خدایا....................خجلم
  • خدایا !

    شرمسارم که بندگانت به نام تو سر از تن جدا میکنند.

    خدایا !
    خجلم که بندگان تو به نام تو آزار و شکنجه می دهند و حقوق انسان ها را زیر پا می گذارند.

    خداوندا
    شرمسارم که بندگان تو با نام تو حکومت می کنند و دلهای امیدوار به تو را مایوس می سازند.

    خدایا !

    غصه دارم که مدعیان راه تو در حالی مشعول زر اندوزی هستنددر حالی که مردانی شرمسار از فقر و نداری نزد زن و همسر خود سر در گریبان می کنند.

    خدایا !
    شرمسارم از این همه ریا و دقل بازی! دلهایی که نور تورا ندیده اند اما زبان و ظاهر آنها تو را فریاد می زند.

    خدایا !
    شرمسارم که بر درو دیوار شهرم همه جا نام توست اما دریغ از اینکه در رفتار و کردارها بتوانم ترا بیابم.

    خدایا !
    خجلم که ما بندگان از نعمتی چون فکر و اندیشه خود بهره نمی بریم و عاقبت آن را نصیب و قسمت تو می دانیم.
    خدایا !
    شرمسارم که ما نمی خواهیم ترا آنگونه که هستی بشناسیم.

    خدایا !
    شرمسارم که هنوز آنقدر تورا نشناخته ایم که تصور می کنیم برای رابطه با تو باید کسی یا چیزی را نزد تو روان کنیم.
    خدایا !
    خجلم که از زمان بت پرستی تا کنون نوعی پرستش در ذهن ما نقش بسته که به ما اجازه نمی دهد بیشتر ترا بشناسیم و هنوز خوی بت پرستی در وجود ماست.

    خدایا !
    شرمسارم که در آسمانها به دنبال تو می گردیم در حالی که تو با مایی و اگر خود اراده کنیم دست ما را میگیری.
    خدایا !
    از این ناراحتم که روزی بسیاری از درهای علوم را بر روی خود بگشاییم و هنوز شناختمان از تو تنها در همین حد باشد.

    خدایا !

    شرمسارم که نمی بینیم تو خارج از قوانین طبیعی هستی هرگز هرگز عملی انجام نمی دهی با این حال همه ما بندگان دست به دعا بر می داریم که : قوانینت را به نفع کار ما تغییرده!
    خدایا !
    خجلم که جهالت خود را به تو نسبت می دهیم.و هرگونه کم و کاستی و کوته اندیشی خود را ناشی از قوانین تو می دانیم. در حالی که قوانین طبیعی تو افراد متفکر و صاحب اندیشه را میطلبد, که بدانند این قوانین ازلی و ابدی است.
    خدایا !

    شرمسارم که در طول تاریخ همه آنان که خواستند به درستی تو را به مردم بشناسند, شکنجه دادیم و به نام کافر آنها را بر دار کردیم. و از آنان روی بر گرداندیم چرا که آنان می خواستند تعقل را به جای تعبد پیشه ما سازند.
    خدایا !
    خجلم که چون فکر نمی کنیم به حقیقت نمی رسیم پس ناچار می شویم موهومات را خیلی راحت بپزیریم.
    پاسخ:
    دوستای خوبم گاهی وقتا دلم میخواد فقط بشینمو نظراتـتون رو بخونم..از بس زیبا ودلنشین هستن

    سلام خوبی گاهی میام سرک میکشم اینجا به امید یک دلنوشته صریح و ساده میبینم چیزی نیست دلگیر میشم.شب یلدا منتظریم حداقل بگو هندونتون چطوری از اب دراومد حتما قدیما تو ده شما طور دیگه ای بوده..

    پاسخ:
    سلام خدمت دوست محترم.آره به خدا حق داری.خودم هم متوجه شدم. آمار بازدید کننده ها رو که سرک میکشم
    میبینم که پای ثابت وبلاگم یه دوست خوبه که همیشه هم هوامو داره.باور کن از بس فکرم مشغوله،تمرکز نوشتن و
    فکر کردن برام نمونده.رفتن به گذشته دل ودماغ میخواد که این روزا ندارمش.چشم سعی خودمو میکنم تا دوباره
    حس بگیرمو بتونم براتون بنویسم.مخصوصا برای شما دوست خوبم
    حالا یکی هم ندونه فکر میکنه چی میخوام بنویسم!!!!! چند تا خاطره ی ساده که اینهمه تعارف تیکه پاره کردن نداره..
    شاید اگه بگم همه ی مطالبـمو تو محل کارم تایپ میکنم عذرم موجه تر باشه.باعرض معذرت!به قول بابام خونه تشکیلات(کامپیوتر)
    نداریم.یکم هم سواد کامپیوترم ضعیفه..اینه که تو وبلاگم عکس و موارد مشابه کمتر پیدا میشه.ممنون از همراهی همیشگی
    وصبورانه ت.واز نظر دلگرم کننده ت.باور کن با دیدن نظرت خیلی خوشحال شدم.چون خیلی وقت بود منتظر بودم.
  • اگه شناختی !!!
  • جمله ای را حضرت امام(رضوان الله علیه)از استادشان عارف واصل؛ آیة الله شاه آبادی(ره) نقل می کنند که موعظه ای تکان دهنده است:

    « شیطان سگِ درگاه خداست، اگر کسی با خدا آشنا باشد به او عو نمی کند و او را اذیت نمی کند.
     سگِ درِ خانه، آشنایان صاحبخانه را دنبال نمی کند! »

    پس اگر شیطان با کسی گلاویز می شود و مدام برایش پارس می کند بداند هنوز با خدا آشنا نشده؛ اخلاص ندارد. فراموش نکنیم که تنها راه خلاصی از این سگ، یک اشاره صاحبخانه است: رهایش کن، غریبه نیست، خودی و آشناست.
    پاسخ:
    معصومه جان، شیطان واسه من بندپاره نمیکنه.وای میسته یه گوشه دمشو تکون میده.آخه خیلی وقته با هم دوستیم.
    آرزو دارم نوروزی که پیش رو داری ،

    آغاز روزهایی باشد که آرزو داری ...
    پاسخ:
    ایشالا نوروز شما هم آغاز مبارک بادهای تازه باشه.بیاییم خونه تون پلو خوری...شیرینی خوری...
    به نظرت این عجیب نیست؟؛یه روز بیای وبلاگت نظر نداشته باشی بعد عصر همون روز که دوستتو تو دفترش دیدی
    اتفاقی19نظرتو وبلاگت پیدا کنی؟
    من که میدونم همه نظرات کا توئه.همه شون تو یک روز ویک ساعت رسیدن.فقط اسماشون متفاوته
    یه روزی ازت اعتراف میگیرم.ولی دوست دارم از خودت بشنوم.

    ای عابر بزرگ که با گامهای تو ...

    از انتظار پنجره تجلیل می‌شود

                                       

    تا کی سکوت و خلوت این کوچه‌های سرد

    بر چشم های پنجره تحمیل می‌شود؟

     

    آیا دوباره مثل همان سالهای پیش

    امسال هم بدون تو تحویل می‌شود؟

     

    بی شک شبی به پاس غزلهای چشم تو

    بازار وزن و قافیه تعطیل می‌شود

     

    «آنروز هفت سین اهورایی بهار

    موعود! با سلام تو تکمیل می‌شود»

    پاسخ:
    خوشحال شدم از حضورتون.سال پر باری براتون آرزومندم.
  • خدایا تو بی نیازی و من پر از نیاز
  • تمام کودکان شهر من می دانند :

    " مستقیم "  نه راست است و نه چپ .

    الهی ؛ اهدنا ... 

    خداوند به حضرت موسی (ع) فرمود:
    با زبانی که گناه نکردی از من بخواه تا اجابت کنم.
    عرض کرد: کدام زبان است که گناه نکرده؟
    فرمود: تو با زبان دیگران گناه نکردی. بگو برایت دعا کنند.
    آبجی قربون دستت یه دعا کن ما هم اون چیزی که میخوایم برسیم 
    اگه هیچ کس نیست، خدا که هست
    پاسخ:
    سلام.من یه روزی کثیرالدعا بودم.الان نمیتونم بگم زیاد دعا میکنم.ولی خدا به حرمت اون دعاهای صافی که پشتشون هزار تا دل

    امیدوار وایساده.گره از کار همه ی بنده هاش واکنه.ایشالا گره زندگی شما برادر خوبم هم باز بشه و به بهترین هایی برسی که

    خدا به دوستاش هدیه میده.از صمیم قلب آرزو میکنم یه روز به جایی برسی که با تمام وجود لذت رضایتمندی از زندگی رو بچشی.

    محتاجیم به دعا.شما هم واسه ما دعا کن.

    سلا م عزیزم اسم منم اکرامه
    اما من اهل مازندرانم خوشحال میشم دوست شیم با هم یه سری هم به وبلاگ من بزن فدات وبت خیلی قشنگه
    خداییش عاشق وبتم - تو این تعطیلات فقط نشستم و متنای قشنگت رو خوندم - منم مثله توأم نگران نباش یه چیزایی می نویسم و فکر میکنم شعرای خودمه آخرش کاشف به عمل میاد که شعر حضرت حافظ یا مولانا یا شاعرای مشهور دیگست ولی راستش رو بخوای من به اسم خودم ثبت میکنم چون بالاخره از ته مونده ذهن من بیرون اومده دیگه حالا دیگران هرچی میخوان فکر کنن بذار بکنن اگه یه روزی یکیم پیدا بشه شعرای منو برا خودش برداره ناراحت نمیشم تازه خیلیلم خوشحال میشم ^7^

     

    پاسخ:
    سلام اکرم بانو.خوش آمدی عزیز.نظر لطفته.
    با این جمله ت موافقم که از ته مونده ذهن خودمون بیرون اومده.خوب چی کار کنیم هر چی شعر بوده قبلا گفتن.
    ما هم مجبوریم از بیتای دیگران کش بریم وچاشنی مطالبمون بکنیم.
    باور کن اگه از دست نوشته های من کتاب هم چاپ کنن ناراحت نمیشم.^@^اینم شکلک خنده ی دماغ کوفته ای.چقدم شبیه خودم شد
     آدرس وبت رو بده با کله میام.
    ًًًًًًًًً
  • یک خبر داغ یک اتفاقه بی نظیر جهانی
  • اِلهى عَظُمَ الْبَلاءُ وَ بَرِحَ الْـخَـفـآءُ وَ انْـکَـشَـفَ الْـغِـطآءُ
    .
    وَ انْـقَـطَـعَ الـرَّجـآءُ وَ ضـاقَـتِ الاَْرْضُ وَ مُـنِـعَـتِ السَّـمـآءُ
    .
    وَ اَنْتَ الْـمُـسْـتَـعـانُ وَ اِلَیْکَ الْـمُـشْـتَـکـى وَ عَـلَـیْـکَ الْـمُـعَـوَّلُ
    .
    فِـى الـشِّــدَّةِ وَ الـرَّخــآءِ اَلـلّـهُمَّ صَـلِّ عَـلى مُـحَـمَّـد وَ الِ مُـحَـمَّـد
    .
    اُولِــى الاَْمْرِ الَّــذینَ فَـرَضْـتَ عَـلَـیْـنا طـاعَـتَـهُـمْ وَ عَـرَّفْـتَـنـا بِـذلِکَ
    .
    مَـنْـزِلَـتَـهُـمْ فَـفَـرِّجْ عَـنّـا بِـحَــقِّــهِــمْ فَــرَجـاً عـاجِــلا قَــریـبـاً کَـلَـمْـحِ الْـبَـصَرِ
    .
    اَوْ هُـوَ اَقْـرَبُ یا مُـحَـمَّـدُ یـا عَـلِىُّ یـا عَـلِـىُّ یـا مُـحَـمَّـدُ اِکْـفِـیـانـى
    .
    فَـاِنَّـکُـما کـافِـیانِ وَ انْـصُـرانـى فَـاِنَّــکُما نـاصِـرانِ یــا مَــوْلانـا یـا صاحِب الزَّمانِ
    .
    الْـغَـوْثَ الْـغَــوْثَ الْـغَــوْثَ اَدْرِکْـنـى اَدْرِکْـنـى اَدْرِکْـنـى
    .
    الـسّــاعَـةَ الـسّــاعَــةَ الـسّــاعَــةَ الْـعَـجَـلَ الْـعَـجَـلَ الْـعَـجَـلَ
    .
    یـا اَرْحَــمَ الــرّاحِـمـیـنَ بِــحَـقِّ مُـحَـمَّـد وَ الِـهِ الـطّـــاهِـــریـنَ



    عزیزان یادمان باشد که

    امام زمان (عج) آوردنی است نه آمدنی
  • خلوتگه من و خدای خوبم
  • هر شب ساعت 10

    قرائت دسته جمعی دعای فرج به نیت ظهور

    اللهم عجل لولیک الفرج

    خواهشاً اطلاع رسانی کنید

    http://mohajerjavan.blogfa.com

     

    نماز اول وقت شاه کلید است

      نقل است جوانی نزد عالم ربانی، حضرت آیةالله شیخ حسنعلی اصفهانی «نخودکی» آمد و گفت: سه قفل در زندگی ام وجود دارد و سه کلید از شما میخواهم!      

      قفل اول: دوست دارم یک ازدواج سالم داشته باشم؛

      قفل دوم: دوست دارم کارم برکت داشته باشد؛

      قفل سوم: دوست دارم عاقبت به خیر شوم.

      آیةالله اصفهانی فرمود: برای قفل اول، نمازت را اول وقت بخوان. برای قفل دوم نمازت را اول وقت بخوان. و برای قفل سوم هم نمازت را اول وقت بخوان!

      جوان عرض کرد: سه قفل با یک کلید؟!

      آیةالله اصفهانی(ره)فرمود: نماز اول وقت شاه کلید است.

      پاسخ:

      از نظرات معصومه خانم که سلام ودرود خداوند بر او باد.

    • التماس به خدا
    •  
      خدایا کاری کن که هنگام نماز
      فقط با زبانی که به من دادی ذکرت را نگویم  بلکه با تمام وجودم تو را یاد کنم
      کاری کن تمام حواسم موقع نماز به تو باشد و مبادا افکارم منحرف شود  و با تمام وجودم ثنا تو را گویم

      بار خدایا به من توفیق عطا کن که کار هایم را با نام تو و با یاد تو آغاز کنم و در تمام عمرم به یادت باشم و از تو غافل نشوم تا شیطان در دلم نفوذ نکند. ای خدای سبحان تو را می جویم و به تو تکیه میکنم مرا حفظ نما از هوا و هوس های جسمانی و دنیوی، و عشق الهی را در وجود این بنده کوچکت بگنجان

      الهی آمین

      از بنده  ناپاک خدا

      به خدای پاکی ها و نور ها

    • گفتگو با خدا
    • در رؤیاهایم دیدم که با خدا گفتگو می کنم.

      خدا پرسید: پس تو می خواهی با من گفتگو کنی؟

      من در پاسخ گفتم: اگر وقت دارید.

      خدا خندید: وقت من بی نهایت است.

      در ذهنت چیست که می خواهی از من بپرسی؟

      پرسیدم : چه چیز بشر شما را سخت متعجب می سازد؟

      خدا پاسخ داد: کودکیشان، اینکه آنها از کودکی شان خسته می شوند عجله دارند که بزرگ شوند، بعد دوباره پس از مدتها آرزو می کنند که کودک باشند، اینکه آنها سلامتی خود را ا ز دست می دهند تا پول به دست آورند و بعد پولشان را از دست می دهند تا دوباره سلامتی خود را به دست بیاورند، اینکه با اضطراب به آینده می نگرند و حال را فراموش می کنند و بنابراین نه در حال زندگی می کنند و نه در آینده، اینکه آنها به گونه ای زندگی می کنند که گویی هرگز نمی میرندو به گونه ای می میرند که گویی هرگز زندگی نکرده اند.

      دست های خدا دستانم را گرفت.

      برای مدتی سکوت کردیم.

      و من دوباره پرسیدم : به عنوان یک پدر می خواهی کدام درس های زندگی را فرزندانت بیاموزند؟

      او گفت: بیاموزند که آنها نمی توانند کسی را وادار کنند که عاشقشان باشد، همه کاری که می توانند بکنند اینست که اجازه دهند که خودشان دوست داشته باشند، بیاموزند که درست نیست که خودشان را با دیگران مقایسه کنند، بیاموزند که فقط چند ثانیه طول می کشد تا زخم های عمیقی در قلب آنان که دوستشان داریم ایجاد کنیم اما سالها طول می کشد تا این زخمها را التیام بخشیم، بیاموزند که ثروتمند کسی نیست که بیشترین ها را دارد کسی است که به کمترین ها نیاز دارد، بیاموزند که انسانهایی هستند که آنها را دوست دارند فقط نمی دانند که چگونه احساساتشان را نشان دهند، بیاموزند که دو نفر می توانند با هم به یک نقطه نگاه کنند اما آن را متفاوت ببینند، بیاموزند که کافی نیست که فقط آنها دیگران را ببخشند بلکه آنها باید خود را نیز ببخشند.

      من با خضوع گفتم: از شما به خاطر این گفتگو متشکرم. آیا چیز دیگری هست که دوست دارید فرزندانتان بدانند؟

      خداوند لبخند زد و گفت: فقط اینکه بدانند من اینجا هستم؛ همیشه
      پاسخ:

      چرا به عنوان یک پدر مگه مسیحی شدی عزیزم؟

       

      شاید اینجا کلمه پدر برای درک بیشتر خدا و توصیف بهترش به کار گرفته شده

       

      ولی هرچی باشه خدا دوست نداره اینجوری خطابش کنیم.

      ارسال نظر

      ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
      شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
      <b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
      تجدید کد امنیتی
      سئو قیمت درب اتوماتیک شیشه ای چاپ مقاله کرکره برقیکرکره برقی انجام پروژه های دانشجویی آموزش تعمیرات موبایلدرب اتوماتیک