خلوت ها
صبوری ...
.
.
وقتی غم بر شانه هایم سنگینی می کند..
وقتی غصه راه نفسهایم را تنگ می کند...
وقتی اشک همراز دلتنگی هایم می شود..
وقتی همه چیز را از دست رفته می بینم..
تنها یک باور است که به امیدم حیات می بخشد ، وآن ...
یاد توست. ای..مهربان ترین مهربانان !!
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
تقدیم به عزیزانم
.
.
حسرت را در پشت پنجره ی تنهایی رها خواهم کــرد
ودل به بوستان محبتـــشان خواهم سپرد ، تا طراوت عشق را
از تپش قلبهای مهربانشان هدیه بگیرم
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
قلمیم
.
.
ای قلم سن سئـنان لحظه لرین مرحمی سن
تک قالان گؤ نلریمین همدمی سن
قیـــیدیلــــمز عــؤمــؤرؤن باشلاماســـــی
خــاطــرات دفتریــمیــن یاوری سن
بــؤیــؤن آشدیم اؤخودوم نامه لری
گئنه گــؤردؤم اؤ کــچن لحظه لری
اؤ شیرین گـؤنلری گتـدین یـاخینا
مهریـبان گـؤزله ری سالدین یادیما
گئنه حسرت اؤدو سالدین جانیما
گئنه آغــلار گـؤ زؤ قـؤیدون یولونـا
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
سفارش به یک دوست...
.
.
اتل متل توتوله ، همه جا سوت وکوره
دلم گرفته بد جور ، حال شما چطوره؟
گمون کنم دوباره ، خربزه خورده باشی!
خدا کنه این دفعه ، فکراتو کرده باشی!
شیرین بشه به کامت ! عاشقی نوش جانت !
ولی قسم به راهت ! این بار اگه بگیره لرزه ی اون خربزه..
موهات بگم که سهله !! دندوناتم می ریزه
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
عمریست سلام مهربانی سکوت تنهائیم را نشکسته و انتهای نگاهم
به عمق چشمان منتظری گره نخورده ، حلقه ی بازوانم ، زانوهایم را
به زنـجیـر کشیده ، پای رفتنم شکسته و در این دیــار غربت ، هر روز
...نگاههای سرد وآهنگ غریبانه را هدیه می گیرم
روزی ..نگاههای ملتمسم را به این دیار ، خواهم بست.
قلبم را ، با صخره پیوند خواهم زد..تا سخت شوم ، مثل همان چاه
خشکی که افتادن هیچ سنگی دل آبش را تکان نداده ، وپاسخی
جز سکوت... برای هیچ مسافر تـشــنه ای نداشـته.
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
تا حالا شده تو هوای خنک بهاری ، با پای برهنه رو چمنای خیس راه بری
بعد چشمت بیفته به یه برکه ی آب که کـــفـِش چمنه، روش
عکس آسمون!!چند تا هم پرنده ی سفیدکه دارن آروم..
توش شنا میکنن؟!!!
غرق تماشا بشی وبرای چند لحظه گوشات غیر از صدای طبیعت...
هیچ چیز دیگه ای نشنوه !!
یادش بخیر !! امسال اول بهار زمین کنار چمنــمون یه همچین منظره ای
داشت.حیف...دوربین همرام نبود
بوی چمنای خیس..بوی خاک بارون خورده..خنکی آبی که تا مغز
استخونم میرفت .. تماشای حلقه ها ی وسط برکه که از نم نم
بارون درست می شدن..چرخ مرغای آبی وسط آسمون..فرود
آرومشون روی برکه های کوچیک وبزرگی که از آب بارون درست
شده بودن..اون حال وهوا یه لذتی داشت که یاد بهشت خدا افتادم
جاویدان و ماندگار..!!
- ۹۲/۰۶/۰۵
وبلاگ خوب و نوشته های زیبایی دارید تبریک میگم.
دست به قلمتون خوبه و حتما ادامه بدید.
ما رو هم دعا کنید.
یا علی