وقتی...
وقتی امید دستانت را به سوی آسمان میکشد
وقلب شکسته ات مهربانی اش را طلب میکند..
وقتی نگاههای خیره ات به روشنی فردا ایمان می آورند
ودانه های پـنهان مروارید با لرزش دلت آشکار میشوند..
یـقیـن کن،او به تــو نزدیک است...
چـشـمانت را بــبند تا اورا ببینی..
در صدای نفس هایت،در آهنگ تنهائیــهایت..
در هیاهوی افکارت،در افق آرزوهایت...
شک نکن او به تو نزدیک است..
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
دل...
وچه موجو دی است این دل !!
روزی که به پای درد ها می نشیند..یار ومونس میشود
عمیق می اندیشد،وتمام آنـهــارا درخود جا میدهد
انگار برای تمام غصه های عالم جا دارد،انباری از غم
می شود،در خود می خروشد،صبر از کف می دهد و
دست به دامن خالقش می شود،رازش را به درگاه او
عـرضـه می دارد؛خداوندا ! خدایا !! امروز رنجیدم..
قصه ای شنیــدمو به درد آمدم،کاش غصه ها خریدار
داشتند !! کاش مردم می توانستند برای هم کاری کنند!!
ولی چه سود!! در روزگاری که ریا جای درستی را گرفته
صداقت را به حساب دروغ می گذارند واگر یک لحظه غفلت
کنی در کنار نامت خواهند نوشت؛اســـطــوره ی پــلیـدی
کاش عالم رنگ دیگری داشت !! کاش زیبایی چیز دیگری
بود!! کاش دستی میچرخیدو به هر منزلی که می رسید
گره از روزگار اهالی اش می گشود!!
کاش دستی می آمد وحجابها را کنار میکشید!!
همراهـمان می شدو چشم های به ماتم نشسته
را رنگ عشق می بخشید و دلهای خسته را در جویــبار
پـاکـــی شســتشو می داد!! خدایا چه میشود اگر آن
وجود بی آلایشی که دیدارش را وعده داده ای..
روزی ..در کنارخود بیابیــم !! تمام عمر مریدش شویم
ودنیـا را از چشمان زلال او ببیــنیـم !! مفهوم زیبایی
را از وجود مقدس او در یابیم !! و زندگی را
از نگا ههای شفاف او تفسیر کنیم !!
- ۹۲/۰۸/۱۴
خیلی قشنگ وبی آلایش بود خیلی خوشم اومد وبه دلم نشست آخه حرف حساب زدی