قاصد سولدوز

پاک ترین عشق ها و زیباترین خاطراتم را در کودکی های شیرینم جا گذاشته ام

قاصد سولدوز

پاک ترین عشق ها و زیباترین خاطراتم را در کودکی های شیرینم جا گذاشته ام

قاصد سولدوز

ای قلم سن سئنان لحظه لرین مرحمی سن،تک قالان گونلریمین همدمی سن، قییدیلمز عومورون باشلاماسی، خاطرات دفتریمین یاوری سن

آخرین مطالب

 

 ماه رمضان،وقتی صدای اذان مغرب،تو دل طبیعت میپیچه. بهترین حال برای دعا کردن به آدم دست میده. من عاشق حال و هوای این شکلی ام. دیشب با دوست گلم، نرگس عزیزم، دم افطار برا آموزش رانندگی بیرون بودیم. بعده16سال خواهری، در فضایی که همه ی  طبیعت خدا خدا میگفتن، برای اولین بار کنار هم افطار کردیم. خدایا شکرت.😊

حیف که بخاطر  خانم مربی مون که سادات هست و توان روزه گرفتن نداره، روم نشد بگم قبول باشه. 

 

  • اکرام

خونه خواهر عزیزم

وتجدید خاطرات هنری ام

این رومیزی ها گیپور هستن

چند سال پیش برا جهاز خواهرم بافته بودم

 

 


 

 

 

 

 

اینم فرنی آبجی پزه

قالب روش هم با کاغذ در آوردیم

خیلی ساده با کمک قرینه سازی طرحشو

روی کاغذ قیچی زدم این شکلی شد😊😊😊

این پست رو گذاشتم

هم تنوعی بشه

هم بلکه تشویق بشم

هنرهای خاک خورده مو دوباره احیا کنم

دعا کنید غیرتی بشم تابلوهای معرقمو تموم کنم

یه کوچولو هم انگیزه بگیرم برا خیاطیم😢

 

 

  • اکرام

😢😢😢وای که چقدر طاقت میخواد رسیدن به این موقعیت و چقدر آرامش بخشه وقتی میرسیم اونجا که امن ترین جا و بی منت ترین مکان دامن پر محبتش هست. 
اونجا که حس میکنی یکی هست که تمام حواسش به توئه و تمامش فقط و فقط متعلق به خودته.
برای شنیدن تمام درد دلهات وقت داره و از داشتنت خسته نمیشه
یکی هست که از ما خسته نمیشه😢😢😢
یکی هست که هیچ وقت رهات نکرده،یکی هست که فقط اونه که بغضاتو میفهمه
اینجا که میرسی چقدر  بهادار میشه حس داشتنش
و چقدر دلت سبک میشه
از اینکه بزرگ ترینه عالم، که همه امور در دستان قدرتمندش هست رهات نکرده . 
یکی هست که با همه ی  نداری هات پشتت وایساده، نه میفروشدت به کسی و نه درد دل هاتو دست کم میگیره. دلت به بودنش قرص میشه.

و دائم میگه نترس خودم هواتو دارم. یکی هست که

دست رد به سینه ت نمیزنه

 دور  و برش هر چقدم گل و بلبل باشه، باز تو براش در اولویتی

و هر اندازه بقیه براش دلبری کنن، بازم

تو از چشمش نمی افتی.

یکی هست که تنهات نمیزاره.

 

 

  • اکرام

ثروت دفعاتیست که در بین نفس های امروزت یاد خدا می افتی.

  • اکرام

از تمام زندگیم فقط یک همراه میخواستم

که با هم و در کنار هم به خدا برسیم.

■ توفیق نداشتم پیدا کنم ■

 

 

  • اکرام

در راه جهنم بودم، در آغاز نا امیدی ها،
گرفتار در تاریکی تکرارها و خسته از آزار دهنده ترین دروغ ها
بی هوا آمدی،بر قلب نا بینایم کوفتی، رخ محبوبت را نمایاندی و دوباره دلم را عاشق کردی.
عاشق حال و هوای بهشتیانت، در مسیری که راهش را مدت ها پیش به روی خود بسته بودم.
میدانم نرفته ای و همین گوشه کنار،منتظر برگشتن تمام وجودم هستی.  وجود بی مقداری که با آنهمه عظمت و اعتبار و بزرگی ات، مهربان تر و عاشق تر از همه ی عشق ها صدایش کرده ای و بی جوابت گذاشته.
آمدی و دوباره امید به جوانه زدن را بر شاخه های خشکیده ام رویاندی.
با تکرار صدایی که مرا به آغوشت میخواند
صفحه ای بهاری در تقویم زندگانی ام گشودی
و به باورم رساندی.
باوری که میگوید؛ عزیز جانم، خدای مهربانم
هنوز امید دارد تا من هم روزی بنده ای لایق درگاهش شوم.

قدر این دو روز ها  را باید دانست.

  • اکرام

 

 

از همان روز اول که رفتی فهمیدیم 
اینهمه سالی که بغض میکردی و آرزوی شهادت داشتی،

خدا استجابتی در خور و لایق دعایت کنار گذاشته بود
دردانه ی رهبر! نورچشم ملت ! سلام برتو
خوش آمدی در قلب هایمان
تک تک این جماعت،سطر به سطره دفتر عشقی هستند که لبیک یا حسین اش، از قلم شهادتین تو رنگ دوباره گرفته
همه باهم آمده ایم که بگوییم مرد خوب سرزمینم
 پیامت راشنیدیم ؛ آری شهادت میدهیم وباور داریم این راه که تو رفتی همان راه اولیای خداست.

و همان ریسمان الهی که هر کس به آن چنگ انداخت رستگارشد

  • اکرام

 

 


و اینک، حق این پیشانی ؛ بوسه ا ی عطرآگین ، از لب های مبارک رسول خداست و حق این شانه های خسته، مرحمی از گرمای دستان پرمهرشان که حرارتش تشنه های هر دوعالم را سیراب میکند.
امروز چشمان ما به یادت متبرک به اشک هایی شد که امید به شفاعت  چون شمایی را برای روز مبادایشان آرزو دارند.
روزی که نگاه پر مهر اولیای خدا از آن سربازان غیوری چون شما خواهد بود و مایی که نمیدانم در حسرت آن عاشقانه ها چگونه خواهیم سوخت

 

  • اکرام

  • اکرام


چند روز پیش که از کنار باغ همسایه گذشتیم

یادم اومد

یه روزی عاشق این بودم که وسط دشت خدا، یه خونه باغ نقلی ترتمیز داشته باشم. یه خونه باغ سفید رنگ، با پنجره های فسقلی که به بهشت باغ و سبزه و نور دعوتم کنن.

شب ها زیر سکوت سنگین صحرا با شمردن ستاره ها به عالم رویا برسم

و صبح ها باصدای غلت خوردن آب توی آبراهه ی باغ تشنه اش، دوباره روح به جانم برگرده



زندگی مسیری هست که از کنار هم قرار گرفتن این فرصت های کوتاه شروع شده

فرصتی برای گذشتن از مسیر رویاهات

 بازی با اشعه های خورشید که توی مشتت گرفتیش

سرک کشیدن برای دیدن ماه، که تا پشت شاخه های درخت پایین اومده

چرخیدن دور درخت زرد آلو،

گذشتن از آلبالوهای ترش و شیرین

بال بال زدن برای تماشای دسته های گل ختمی


حتی گرفتن چند تا عکس دزدکی از خونه باغ  رویاهات ، از نزدیک



در اون دقایق رویایی فرقی نمی کرد اون خونه باغ، متعلق به من باشه یا هر کس دیگه ای.

مهم این بود که خدا راه اون روزم رو از مسیری قرار داده بود که تونستم برای دقایقی هر چند کوتاه زندگی کنم



زندگی از این ثانیه های هر مزه ای طعم می گیره

از راضی کردن دل عزیزانت، از یاد کردن یک دوست قدیمی، از به هم دوختن دو خط دست نوشته برای خلق لحظه ای آرامش در دل کسانت

  • اکرام
سئو قیمت درب اتوماتیک شیشه ای چاپ مقاله کرکره برقیکرکره برقی انجام پروژه های دانشجویی آموزش تعمیرات موبایلدرب اتوماتیک