قاصد سولدوز

پاک ترین عشق ها و زیباترین خاطراتم را در کودکی های شیرینم جا گذاشته ام

قاصد سولدوز

پاک ترین عشق ها و زیباترین خاطراتم را در کودکی های شیرینم جا گذاشته ام

قاصد سولدوز

ای قلم سن سئنان لحظه لرین مرحمی سن،تک قالان گونلریمین همدمی سن، قییدیلمز عومورون باشلاماسی، خاطرات دفتریمین یاوری سن

آخرین مطالب

شاعرن شاعرای قدیم

يكشنبه, ۷ مهر ۱۳۹۲، ۰۵:۰۳ ب.ظ



دیــشبی را خستـــه از کار فـــــزون


یاد ایــام جوانـــی کرده، درگیــــر درون



مدح عشق بی وفا را گفته،درحال جنون


چندبیتی هم غزل ازخودم دادم برون


ذوق سرشارم دو چندان کرده بــود


این رباعی یا غزل،مضمون آن اینگونه بود؛


عشق بامن قصه هایی می نمود


بر لب من نغمه هایی می سرود


عشق من زیباتر از باغ وبهار


در دل من چشمه هایی میگشود


عشق بامن،غصه را گم کرده بود


از درونم،پیله را بگسسته بود


همچو معصومیت طفلان پاک


عشق من با روشنی پیوسته بود


عشق،آن روزی که برمن میگذشت..


بر وجود من تب آتش نشست


عشق من،بامن چنان آمیخته 


کز حضورش،گرد ماتم ریخته


خلاصه جونم براتون بگه؛یه اسفند دور سرم چرخوندمو


هزار آفرین به خودم گفتمو،هزار ماشالا،به شعرم


آنچنان تبسمی میزدم که دندونام تا ته،بیرون بودن


حتی میشد شمردشون.



کاش بودین و میدیدین چه ذوقی کرده بودم


من که،همیشه تو وزن وقافیه مشکل داشتم


برای اولین بار، شعری گفته بودم که


به نظر خودم بیسته بیست بود..........


آمدم از عشـــق بسازم غزلی


غزلی ناب تر از قند وبه طعم عسلی


همت شاعری انداخته بر ذهن ونظر


قدرت ساختن وبافتن،افتاده به سر


قالب و رنگ ولعاب همه ابیاتم شده جور


چشم بدخواهان شعرم از حسادت،گشته کور


آنچنان این چشمه از عمق وجودم،برجهید


کز روانی وشکوهش بر دلم،شکی رسید


نوک انگشت اشارت بر دهان بگذاشتم


اندکی ذهن مبارک،بر تکاپو داشتم


ای عجب!! این شعر بر فکرم آشنا می نمود


باقی ابیات آن را،خاطر آسان می سرود


ناگهان بیتش چو رعدی،در ضمیرم جار زد


کوفت استعدادمو له کرد و بر دیوار زد


استنادش بر خیالم آنچنان برقی گشود


که سراسر،پیکرم،آتش گرفتــو


بالهای شعری ام،در دم بــسوخت


لا جرم،از روز روشن تر می نمــود


کاین رباعی های عشقی  کار من تنها نبود

از همین رو؛گشته ام در سایتها من دربه در

تا ببینم چشمه ی ذوق مرا،این چه بود آمد به سر؟


...با کلی زحمت چن تا بیت ردیف کردمو،بافتم به هم.

این همه هم براش ذوق کردم.آخرش دیدم همون شعریه

که یه هفته پیش تو یکی از وبلاگا خونده بودمش

منجمد شدم.تازه می فهمم شاعرای یخی چه شکلی ان.


  • اکرام

نظرات  (۵)

  • نفیسه علمی نیک
  • سلام خدمت دختر عمه عزیز تر از جان . خوبی خانومی؟ خوش می گذره؟
    پاسخ:
     به به!!علیک سلام.دختر دایی مهربون خودم.قربون صفات!خوبیم بد نمیگذره.شما خودتون چطورین؟

    دخترای دسته گلت چطورن؟ببخشید که نیستم آخه یکم کارام به هم ریخته س.برنامه م ردیف نیس.

    باشه یه دونه طلبت.راستی فردا شب،زن عموفاطمه تون راهی زیارت میشن

    ایشالا قسمت شما دردونه خانوم هم بشه!!

    اکرام جان مواظب باش با این شعر گفتنات خود شیفته نشی ها ............

    ولی ای ول داره خوب مینویسی نترس دخترم بنویس تا ذوقت با شه

    پاسخ:
    اولا آدم به دو سال کوچکتر از خودش نمیگه دخترم.
    ثانیا معلومه که خوب مینویسم..نگا نکن به شعرام که بعضی وقتا تقـلّـبی از آب در میان.
    ثالث هم اینکه درسته دوست دارم بنویسم...ولی غرض از نوشتن تخلیه ی احساس قلبیمه
    برای نازنینایی که ما رو قابل دوستی دونستن.
    سلام شما لازم نیست شعر بگین  لذتی که از خوندن متنهای روان و گرمتان می برم کمتر از خوندن شعر های زیبا نیست. همینطوری بیا برامون حرف بزن .
    پاسخ:
    سلام و سپاس از نظر لطف شما دوست خوبم که باعث شدین دوباره به نوشتن دلگرم بشم.
    بزرگوار؛حرف زدن هزینه میخواد اولیش یه بلندگوی رسا،از اونا که پشتش میخونن:کاوار..کلم..هویج ...سبزی..سبزی..
    دومیشم چن تا صندلی دست دوم،چهار پایه ای...نیمکتی..حالا زمستونم هس یه چادری..چیزی لازم داریم
    سقف بالا سرمون بشه..یه چراغ نفتی هم پیدا کنین تا از سرما نلرزیم.تنقلات هم ..یه چیزی بیار ین با ذائقه ی
    من ساز گار باشه. فندق..پسته..پرتقال..مخصوصا انار چون نزدیک شب یلدا هم هستیم.مقدماتش با شما..
    سخنرانیش ازمن.حله؟؟
    سلام ،همیشه آرزو داشتم با یکی از اونایی که از اون بلندگوها داشته باشن ازدواج کنم ولی متاسفانه به تحصیلاتم ادامه دادم  و نشد که بشه(راستی جای اون علامت تعجب  کجاست تو این صفحه کلید چندتا بذارم جلوی این جمله)،خلاصه ...
    من آدم فوق العاده قانعی هستم حاضرم روی یکی از این صندلی های چرخون که فنرش هم شکسته و یه وری شده و  تو همین وبلاگ پای حرفات بشینم .
  • نکته های کوچک زندگی
  • بر آنچه گذشت ،

    آنچه شکست ،

    آنچه نشد ...

    حسرت نخور ؛

    زندگی اگر آسان بود با گریه آغاز نمیشد ...
    پاسخ:
    زیبا بود وپرمعنا.استفاده کردم

    ارسال نظر

    ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
    شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
    <b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
    تجدید کد امنیتی
    سئو قیمت درب اتوماتیک شیشه ای چاپ مقاله کرکره برقیکرکره برقی انجام پروژه های دانشجویی آموزش تعمیرات موبایلدرب اتوماتیک